سیبیل

 


ددسام فکر می کنه اگه سیبیل بذاره من ازش حساب می برم. بابا اینا دیگه از مد افتاده. خبر نداره من خودم هم هر روز صبح قبل از اینکه ددسام از خواب پاشه اصلاح می کنم وگرنه خودم کلی سیبیل دارم.

راستی بذار ببینم سیبیل بابابزرگم کجاست؟

عقد خالم.

 


درخواست داده بودین از عقد خالم عکس بذارم.
باشه... من هم دو تا از بهترین عکساشون رو انتخاب کردم. این دو عکس مربوط به دو کفوتر (kafootar) عاشق می شن.
گفتم کفوتر... امان از این کفوترها. رفتن تو ایوون پشت در اتاق من لونه کردن. انقدر کثافت کاری می کنن که ددسام هر روز هم تمیز کنه باز هم کمه.
به نظر من همه کفوترها رو باید کشت و باهاشون سوپ درست کرد. چون سوپ خیلی خوبه و خاصیت داره.
بگذریم...
عکس اول خالمه که کلی ذوق داره که بالاخره بعد از سالها تلاش تونست یکی رو پیدا کنه!
اما عکس دوم باجناق ددسامه. داره پیش خودش می گه عجب لقمه ای گیرم اومد! چه نقشه هایی که تو سرم نیست!!!!
ددسام می گه اولش همیشه اینجوریه و همه ی کفوترهای عاشق فکر می کنن که چه لقمه ای گیرشون اومده ولی بعد از چند سال می گن کارد بخوره به این شکم.
البته من که الان بچه ام و نمی فهمم.
اونهم که بالای سر باجناق وایساده دشمن خالمه. خوار شووَر (khaar shoovar). خدا خالم رو در برابرش حفظ کنه.