دوست من عینک سبزت را لحظه ای بردار و مستقل از موج هیجانات فکر کن.

نگران نباش احمدی نژاد بالاخره حذف می شه حتی اگر رای سفید بدی.

کروبی، کرباسچی، عبدی، ابطحی و کدیور رو تنها نذاریم.
برای زحمات چهار ساله ی این تیم ارزش قائل شویم.
به جسارت این تیم بها بدیم و مطالباتمون رو تا رنگ سبز پایین نیاریم.

بارها نتیجه ی تصمیم گیری بدور از عقل و صرفاً بر اساس موج و هیجانات رو دیدیم.

لحظه ای عینک سبز رو بردار.

سرود یار دبستانی و ای ایران، فرمان هشت ماده ای امام و انتقادات از دولت نهم را حذف کن. چه چیزی از حباب سبز باقی می ماند؟ ...

یک لحظه فکر کن و حداقل برای خودت جوابی قانع کننده پیدا کن.
فردا در برابر فرزندانمان باید پاسخ دهیم...

حرف دل من

سلام به دوستان عزیز
میدانم که این روزها درگیر فضای انتخاباتی حساس و پرشوری هستید و از فراگرفتن موج ضد احمدی نژاد (پیامکها، کاریکاتورها، افشاگریها،...) خوشحالید ، من هم در این خوشحالی شما سهیم هستم. شاید شما هم مثل بسیاری از ایرانیها امیدوارید که با موج سبزی که به لطف سرمایه گذاریهای کلان و ستادهای تبلیغاتی هوشمند برخی احزاب اصلاح طلب شکل گرفته است، کار احمدی نژاد را یکسره کنیم و احتمالا تصور روز بعد از انتخابات که شاهد بیرون آمدن کاندیدای سبز از صندوق هستید، شما را ذوق زده و مشعوف میکند.
ولی اگر کمی از جو و هیاهوی انتخابات فاصله بگیریم، صدای اقلیت بسیار کوچکی به گوش میرسد که از بی اخلاقی سیاسی و زیر پا نهادن قواعد بازی سیاست (که در یک جامعۀ سالم و مدنی نوعی وجود دارد) سخن میگوید، دغدغۀ من تنها این است که توجه دوستانم را به این صدای متفاوت جلب کنم و به تفسیری عینی از انتخابات از دید یک اندیشمند اشاره کنم که شایستۀ ثبت در تاریخ است.

چند سال پیش از این، تحلیلی از فیلسوفی بنام «رورتی» میخواندم که دیرزمانی است در خاطر من نقش بسته است و آن اینکه برد یک حزب یا فرد در یک رقابت انتخاباتی دموکراتیک نباید دغدغۀ اول قشر روشنفکر و آگاه جامعه باشد، بلکه اولویت اصلی این است که بازی سیاست، قواعد دموکراتیک را تامین کند، در این صورت میتوان گفت که فارغ از نتیجۀ انتخابات، جامعه و دموکراسی پیروز شده است. فرض «رورتی» بر این است که کسی نمیتواند ادعای مالکیت حقیقت داشته باشد و بر این اساس نتیجۀ انتخابات را مورد قضاوت ارزشی یا معرفت شناختی قرار دهد و به نیابت از کل جامعه ادعا کند که جامعه در جهت مخالف با منافع خود حرکت کرده است.

لذا یک فرایند سیاسی نظیر انتخابات باید فارغ از نتیجۀ آن مورد ارزیابی قرار گیرد چرا که میزان و معیاری برای سنجش نتیجۀ آن نه به لحاظ ارزشی و نه به لحاظ معرفت شناسی وجود ندارد. خلاصۀ کلام اینکه به قول «بوکانان» در تحلیل سیاست باید فرایندگرا باشیم و نه نتیجه گرا. یعنی هر نظام دموکراتیک که توانست به کمک رسانه ها و نهاد های مستقل و اطلاعات شفاف ، زمینه را برای بروز و سپس تضمین اجرایی ترجیحات واقعی مردم (بدور از ایجاد توهم در شهروندان) فراهم کند، برد کل جامعۀ مدنی و دموکراسی را تضمین میکند. نتیجۀ انتخابات صرفا از موضع منافع شخصی ماست که لفظ برد یا باخت به خود میگیرد، و لفظ برد یا باخت برای کل اجتماع بی معنی است

حال با این مقدمه میرسیم به اصل سخن، آیا اینکه رقیب انتخاباتی ما قواعد رقابت دموکراتیک را رعایت نمیکند یا ساختار اطلاعات شفاف و نظام کاملاً دموکراتیک وجود ندارد، استفاده از هر وسیله ای برای پیروزی در انتخابات را توجیه میکند؟ البته که نه، وظیفۀ قشر آگاه و مدافع دموکراسی این است که با قواعد دموکراتیک، بازی سیاست را پیش ببرد و حتی بتواند این بازی را به دیگران تحمیل کند و نه اینکه خود وارد بازی بر اساس قواعد غیر دموکراتیک از پیش موجود شود.

ما رییس جمهوری داریم به نام احمدی نژاد که از هر وسیله ای ، حتی اعتقادات دینی و ملی برای مقابله وسرکوب رقبای خود استفاده کرد در نتیجه گروه عمده ای از نخبگان کشور برای تغییر وضعیت بحرانی کشور، بعد از کلی اصرار بیجا برای کاندیداتوری خاتمی و معرفی او بعنوان تنها منجی کشور، سرانجام به آقای موسوی به عنوان تنها راه باقیمانده برای برد بازی انتخابات متوسل شدند وبا ایجاد موجی سبز، تصویری از او ارائه دادند که شخص موسوی نیست، برای برد بازی تنها انتقاد از وضع و دولت موجود را کافی دانستند بدون اینکه برنامه ای خاص ارائه دهند، حتی از هستۀ اصلی یاران موسوی (که تمام استدلال او برای دفاع از صداقت و توانش است) اسمی نبردند مبادا که به تصویر ساخته شده آسیبی برسد و مانع ایجاد موج احساسات سبز شود. و در نهایت موفق شدند و اکنون آقای موسوی سوار بر موج سبز محتملترین کاندیدا برای پیروزی در این میدان است ولی آیا این پیروزی ، پیروزی مردم و دموکراسی است؟

دکتر جواد طباطبایی، اندیشمند معروف ایرانی است که دارای شهرت جهانی بوده اما طبق معمول برای ایرانیان کمتر شناخته شده است (برای شناخت بیشتربه ویکی پدیا فارسی مراجعه کنید). وی به عنوان عضو هيأت علمى دايرةالمعارف فرانسه از جمله روشنفکران صریح ایرانی است. طباطبایی که سابقۀ مصاحبۀ سیاسی ندارد سرانجام تن به گفتگوی سیاسی داده و دست بر نکته فوق الذکر گذارده و سخنانی به زبان رانده که شایستۀ ثبت در تاریخ است، وی میگوید:

« یک مساله نگرانکننده وجود دارد که شاید به میدان آمدن افرادی همچون مرا هم توجیه کند و آن ایجاد یک فضای احساساتی فاقد مبنای عقلایی در این انتخابات است. بسیاری از جوانان وارد عرصه انتخابات شدهاند که بسیار هم خوب است و حق شهروندی آنهاست که از یک کاندیدا دفاع کنند. اما شعارزدگی و دل بستن به شعارهایی که ربطی به برنامهها ندارد درست نیست. این جوانان نوعی تصور آرمانی از افرادی پیدا کردهاند که هیچ چیزی در گذشته انان چنین تصور آرمانی را توجیه نمیکند. نوعی استفاده ابزاری از جوانان صورت میگیرد که موجب میشود انتخابات مبتنی بر خردمندی نباشد. همینجا بد نیست نظرم را درباره نقش خاتمی در این ماجرا نیز بگویم، زیرا او اعتبار گذشته خود را – که عمدتا توهمی بیش نیست – خالصانه و ساده لوحانه در اختیار یکی از نامزدها گذاشته است که هیچ نسبتی با عملکرد گذشته آن نامزد و برنامه ناروشن و مبهم او ندارد. اعتبار آقای خاتمی و حمایت او از یک نامزد انتخاباتی نقش بسیاری در ایجاد این فضای احساسی سطحی داشته که به نظر من اتفاق میمونی نیست و سلامت انتخابات را از بسیاری جهات مخدوش خواهد کرد»

اگر کمی در این سخنان دقیق شوید، در هر دو جناح محافظه کار و اصلاح طلب تنها رضایی و کروبی از دو جناح مخالف هستند که با برنامه و مواضع صریح ضمن انتقاد از وضع موجود پا به صحنه گذاشته اند و بیش از کاندیداهای دیگر قواعد اخلاق سیاسی را رعایت کرده اند. اما اتفاقا هر دوی آنها مورد بی توجهی اکثریت نخبگان جناح خود قرار گرفته اند. این هشداری است به روشنفکران و نخبگان کشور. برد انتخابات بدون رعایت قواعد دموکراتیک که موجب ایجاد توهم و انتظارات غیرعقلایی در مردم میشود، باخت یک ملت و ناامیدی آتی آنها را رقم میزند.
آیا ناامیدی بعد از اصلاحات خاتمی برای ما کافی نبوده که اکنون باید منتظر موج ناامیدی جوانان کشور بعد از چند صباحی باشیم که پرده های سبز و ... بر افتد و شخصیت ، منش و برنامه های واقعی کاندیداهای پیشرو (موسوی یا احمدی نژاد) آشکار شود؟
آیا حمایت بی قید و شرط برخی اصلاح طلبان ، نه بر مبنای برنامه های آقای موسوی بلکه صرفاً بر مبنای توانایی بالقوۀ شخصیت و سابقۀ او برای ایجاد موج احساساتی، علیرغم وجود افراد اصلاح طلب دیگر با مواضع صریح و سابقۀ روشن زیر پا گذاشتن اخلاق سیاسی نیست؟ چگونه باید در آینده ای نه چندان دور پاسخگوی این بی مبالاتی باشیم؟

از وبلاگ کاریز

چند تا جوک انتخاباتی

شاید دوستان در ایران اینها رو از طریق sms بگیرن ولی اینجا برای ما جدید بود:

 احمدی نژاد چهار سال بعد: آقای خامنه ای من به شما علاقمندم، نزنید این حرف ها را ، بگم؟ بگم؟

هشدار کروبی به احمدی نژاد: عکس زنمو بیاری عکس مادرتو میارم!

ما جامعح عندیشمندان، حنر مندان و دکطر ها همایط خود را اض محندص اهمدی نژاد الام می کنیم! /دکطر کردان: نماینده فارق الطهسیلان آکثفرت.

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، آنچه در می آید  پدر هر دوی ماست!

امشب احمدی نژاد خطاب به رضایی: بگم كی حسین فهمیده رو هل داد زیر تانك,بگم ؟ بگم ؟نه بگم؟

شعار تازه احمدي‌نژاد: هر ايراني يك پرونده

هم‌وطن، هر راي شما يك آفتابه آب است بر گندهاي احمدي‌نژاد. دست دردست هم، ايران را آب بكشيم.

چنين گفت كوروش به محمود مشنگ/ كه اي چشم و ابرو و كاپشن قشنگ/ كه از شرم گفتا و كردا تو/ جهان بر هم پارسيان گشته تنگ

احمدی نژاد ، بیست سال بعد: خدایا من خیلی بهت علاقه مندم ، ولی زیر دست من پرونده یه خانمی به نام مریم مقدسه!....بگم ؟؟! بگم؟؟


 

چرا کروبی؟

می خواستم جوابم رو به این سوال که چرا با اینکه احتمال رای آوردن موسوی در دور اول بیشتر از کروبی است من به کروبی رای می دهم رو بنویسم که دیدم نیما نامداری پیش از من حرف دلم رو زده و من از وبلاگش اینجا نقل می کنم:

"كروبي به مطالبات من واكنش نشان داده، گيرم از روي فرصت‌طلبي، اما براي من اهميت دارد كه او به مطالبات امثال من توجه كرده‌است. آن گروه اجتماعي كه من به آن تعلق دارم طبعا خواسته‌ها و سبك زندگي خودش را دارد كه با برخي گروه‌هاي اجتماعي ديگر متفاوت است. موسوي طوري عمل مي‌كند انگار من و امثال من وجود نداريم. طبعا داستان صفر و يك نيست اما كروبي گشاده‌دستانه به ما امتياز مي‌دهد و موسوي قطره‌چكاني. اگر ما بخواهيم صرفا با اين  تحليل كه موسوي راي آوري بيشتري دارد در همين دور اول به او راي بدهيم ترديد ندارم كه توان چانه‌زني ما به عنوان يك گروه اجتماعي در دولت او صفر خواهد شد. موسوي بايد ياد بگيرد كه ناچار است در را براي گفت‌وگو باز كند. بايد ياد بگيرد كه ديگر دهه 60 نيست كه همه مطيع و قانع و ذوب در امام و امت باشند. به احتمال زياد موسوي و احمدي‌نژاد به دور دوم مي‌روند و من ترجيح مي‌دهم در دور اول به كروبي و در دور دوم به موسوي راي بدهم تا او خود را وامدار ما بداند ومجبور شود واكنش جدي‌تري به مطالبات ما نشان دهد."

و اینو هم اضافه کنم که بنده از تفکر سوپرمنی و یاعلی ما اومدیم خوشم نمی آد. این آقای موسوی در بیست سال گذشته تمام فجایع رو دید و لب تر نکرد. آقای موسوی در این بیست سال احساس خطر نمی کردید؟ زمانی که کوی دانشگاه رو به خاک و خون کشیدند شما احساس خطر نکردید؟
آقای موسوی زمانی که روشنفکران رو یکی یکی سلاخی می کردن شما احساس خطر نکردید؟
آقای موسوی زمانی که انواع تهمتها رو به خاتمی و مدیرانش می زدن شما احساس خطر نکردید؟
آقای موسوی لابد ندیدید که روزنامه ها رو یکی یکی بستند؟
آقای موسوی جفا در حق آیت ا... منتظری رو ندیدید؟
آقای موسوی فرزند امام چه شد؟
آقای موسوی اصلاً در همین چهار سال کجا بودی؟
آقای موسوی... آقای موسوی... بسه دیگه.

از روزی که این آقا گفت من احساس خطر کردم و وارد صحنه شدم حساب کار دستم اومد. بیست سال صدات در نیومد و یکهو مثل سوپرمن پیرهنت رو پاره کردی و پریدی پشت تریبون و گفتی اومدم شما رو نجات بدم!! مردم ما هم که سوپرمن پسند و جو گیر. موسوی جان سر پیری و معرکه گیری؟ می ترسم از معجونی که قراره به نام اصلاح طلب اصولگرا به خورد ما بدی. می ترسم از سکوتت در برابر دانشجویان در بند. در برابر زندانیان سیاسی. می ترسم از تفکرات دهه ی شصتی.

موسوی جان من به تو در دور اول رای نخواهم داد تا بدانی که من کور نیستم و اینها را می بینم. تا بدانی که می دانم برنامه ای که ظرف یکماه آماده شده چه معنی می دهد. تا بدانی که صرف تکیه به فرمان هشت ماده ای امام جواب نیازهای جامعه ی امروز ما نیست.

و در آخر اضافه می کنم که کروبی هم منجی ایران امروز نیست و صرفاً بهترین گزینه در این دوره از انتخابات است.

 

احمدی نژاد و آمارها

احمدی نژاد: به حول و قوه الهی تیم ملی ایران تیم کره شمالی رو چهار بر یک شکست داد. سندش هم موجوده.