شناخت اعضای بدنم
چند وقته که اعضای بدنم رو یاد گرفتم. مثلاْ ننسام می گه سامبولی دستت کجاست؟ منم دست رو نشون می دم. یا می گه چشمت کجاست؟ من پلک می زنم. پا، گوش، مو، لپ و کون رو هم یاد گرفتم. به قول معروف تا سر دول همه چیز رو بلدم. چند شب پیش که ددسام و ننسام منو مثلاً خوابونده بودن شنیدم که ددسام به ننسام گفت دول رو فعلاً بهش یاد نده. نمی دونم این دول چیه که درسش چند وقتی به تعویق افتاد. ولی خب حتماً الان لازم نیست دولم رو بشناسم. بعضی وقتها پیش خودم می گم کاشکی من تو یک خانواده ی روشن فکر به دنیا می اومدم. آخه اینها چقدر سنتی هستن!!! دولم رو که نباید بدونم کجاست؟! آب شنگولی رو که مخفیانه باید هام کنم!! (هام یعنی بخورم) با نوزاد همسایه هم که باید جلوی ننسام ارتباط داشته باشم!! هر جا من و دختر چینی همسایه هستیم ننسام هم اونجاست! خوشبحال اونهایی که بابا مامانهای روشن فکر دارن و دولشون رو می شناسن...
این عکس من در حال هام کردن آب شنگولی هست. بدون اجازه ی ددسام!