
ما سفری داشتیم به کوالالا...لی...لالا... لالا... لا لی... لا لا....لا لا...بادا بادا مبارک بادا... ایشاا... مبارک بادا... لا لا ... لا لا... لی لی لی لا لا ... لی لی لا لی لا... لی... لا لا.
ای بابا ذهنم رفت کجاها! ببخشید. سفری داشتیم به کوالالالی لالی لامپور که همون تهرانِ مالزیه.
مردمان عجیبی هستند! الان می گم چرا...

ما وقتی وارد شهر شدیم ددسام یک ماشین کرایه کرد و شروع کردیم به رانندگی. وضعیت رانندگی اینجا خیلی بدتر از ایرانِ . باور نمی کنین؟ رفتیم تو اتوبان دیدم همه دارن خلاف جهت می رن! یا دور میدونها رو برعکس می پیچیدن! یک آدم عاقل تو این شهر پیدا نمی شد. جالبه که اگه شما هم بخواید به قانون احترام بذارید بقیه بهتون بد نگاه می کنن. حتی پلیس هم مار رو جریمه کرد و گفت شما دیوانه هستید! به این می گن پلیس فاسد! هوای هم وطنهای خلاف کارش رو داره!
یواشکی:
اینو به کسی نگین. بعد فهمیدیم که تو این شهر فرمونهای ماشیناشون رو کندن گذاشتن سمت راست! آخه کدوم آدو عاقلی این کار رو می کنه؟ بعد هم اومدن خیابونها رو برعکس کردن که بتونن توش رانندگی کنن. یعنی فرمون سمت راسته و دنده و ننسام سمت چپ.
وای!! چه وحشتناک!!
اگه اینجا همه چی برعکس باشه چی؟!!
نکنه اینجا اول شام می خورن بعد صبحونه!
نکنه اینجا مامانها برنامه های ورزشی رو نگاه می کنن و روزنامه می خونن و باباها به بچه ها میمی می دن؟!!
وای خدای من پس دکترای آکسفورد لندن رو اینجا می دن!! یعنی اینجا اول دکترا می گیرن بعد می رن مدرسه سوات دار می شن!!