زنگ خونه رو می زنن...

سامبولی می ره جلوی در و با یک ظرف غذای نذری بر میگرده.

ددسام: سامبولی این چیه؟
سام:    غذای مفتی.
ددسام: پسرم. درست صحبت کن. باید بگی غذای نذری امام حسین.
ددسام: حالا کی آورده بود؟
سام یک کم با خودش فکی می کنه و یه مرتبه انگار که جواب رو پیدا کرده باشه می گه: علی اصغرشون!!!!!