بابا نوئل...

بابا نوئل عزیز من امسال در خارج هستم و یک baby خارجی شده ام. لطفاْ اسم منو هم تو لیستت بنویس و کریسمس برام کادو بیار.
بابا نوئل عزیز من یک ماشین شارژی بزرگ می خوام. از اونها که می شه نشست توش و قام قام رانندگی کرد.
بابا نوئل عزیز من منتظرماااا...
نیای بگی شهر شما هوا گرمه و من نتونستم با پالتو و کلاه بیام! اگه راست می گی یک تی شرت و شلوارک بخر که گرمت نشه.
نیای بگی خونه های اینجا لوله بخاری نداره و من نمی تونم بیام توها! از الان بگم می تونی از لوله ی کولر بیای تو.
نیای بگی baby های ایرانی تحریمن و ما اجازه نداریم بهشون سرویس بدیما! این چیزها به من ربطی نداره. من دیگه خارجی شدم. نا سلامتی نصف عمرم رو تو خارج بودما.
نیای بگی اینجا یخ و برف نیست و گوزنهای من رو یخ می تونن سورتمه رو بکشنا!
نیای بگی اومدم ولی جورابهات بو می داد و نتونستم عیدی هات رو توش بذارما!
نیای بگی که .....نیای بگی...که... اَه! اصلاْ فدای سرم. صدات رو ببر. می خوام هفتاد سال نیای اینجا. همون حاجی فیروز خودمون بهتره. منت تو رو هم نمی کشم. با اون ریش و لباس مسخره ات.
وزوا!*
توضیح:
* وزوا: (بخوانید VEZEVA) یک حرف بی تربیتی است که من در هنگام عصبانیت می گم و هنوز کسی معنی درست اون رو نمی دونه.