Car  ما یک Car استثنائیه. چون car های دیگه فقط آدم ها رو می برن. ولی car ددسام هم آدم ها رو می بره هم آبروی آدم ها رو!



تصویر دو نفر آبرو بر (ددسام و ماشینش) به صورت شطرنجی شده!!

الان می گم چرا.

اسم car ددسام دایی حسن هست. دایی حسن یک car مهربون، خسته و با تجربه است که سالها خاطره از جاده ها رو به دوش می کشه. ددسام قرار بود یک bmw سری 7 بخره ولی خوب پولش نرسید و این شد که دایی حسن رو خرید!!!! البته ما هم مغزمون قد نخوده و باور می کنیم!! (و باز هم البته خودش می گه خریدمش ولی فکر کنم از کنار خیابون پیداش کرده!)

دیشب ددسام با یکی از عموهام میرن پیش یکی از اساتید دانشگاه و اون استاد دو تا مهمون از ایران داشته که آدمهای مهمی بودن. کار ددسام و عمو که تموم می شه و می خواستن راه بیفتن استادِ دانشگاه میگه ماشین من بیرون دانشگاه پارک شده و اگه می شه ما رو تا دم ماشین برسونین و همه سوار دایی حسن می شن.

دایی حسن کلاً سه تا میمی داره (میمی= پستون = پیستون = سیلندر) و خب براش سخته بار 5 نفر رو یک تنه به دوش بکشه. کلاً هم نقلی و کوچولو هستش و من نمی دونم چه جوری ددسام و اون 4 تا عمو توش جا شدن! به هر حال ددسام هم شروع می کنه از اون اول عذر خواهی... که ببخشید ما ماشینمون کوچیکه. ببخشید دانشجوییه... این ماشینها مال ما بد بخت بیچاره هاست... آدم حسابیها که اینجا از این ماشینها نمی خرن... و خلاصه از این حرفها! اوایل که ددسام شکسته بندی (شکسته نفسی) می کرده، استاد دانشگاهِ هی می گفته نه بابا این هم ماشین خوبیه، این حرفها چیه... و از این جور چیزها... چند دقیقه که می گذره و استاد می بینه ددسام زده تو خاکی و حالیش نیست دیگه چیزی نمی گه و ددسام هم همچنان ادامه می ده: آره... هر چی دانشجوی قراضه مثل ماست رفته از این مدل ماشین خریده  ... من هم می خوام عوضش کنم چون هر جا با این ماشین میرم همه فکر می کنن بد بخت بیچاره ام و ...

چشمتون روز بد نبینه...

به مقصد می رسند و حدس بزنین چی می شه...

بله...

ماشین استاد هم عین دایی حسن و از همون مدل بوده!!!

ددسام می گه همونجا فیریز شدم!

از طرفی استاد دانشگاهَ رو تصور کنین که چقدر جلوی مهموناش خجالت کشیده!